عشق با طعم شوکلآت ِ تلخ
اَسلن من قهر ميکنم و ميروم ، اَسلن ديگر مهم نيست هرآنچه درباره تـو
اَسلن ديگر خواب نميبنم اَسلن اگر هم ديدم اگر ديگر برايت تعريف کردم
اسلن من ميروم شکلات ِ تلخم را تنهايي ميخورم که همه چيز رو به راه شود
ديگر هيچ چيز را حدس نميزنم ؛ تو را هم با خودم به ايفل نميبرم
ديگر هم دست به جوجه هايم نزن ،
اسلن نبينم دنبالم راه بيفتي حتا اگر اتفاقي مسيرمان يکي شود
تو هم برو با همان دختردایی { عمه } ِ جون جوني َت
نـُچ من اشکم که به اين راحتي درنمي آيد :اوم
+ صفایی بود دیشب با خیالَت خلوت ما را
ولی مَن باز پنهانی تو را هَم آرزو کردم
نظرات شما عزیزان: